سفارش تبلیغ
صبا ویژن

« عزاداری حضرت زهراء سلام اللّه علیها »

 

« عزاداری حضرت زهراء سلام اللّه علیها »

بسم الله الرحمن الرحیم
فاضل برغانی درکتاب محزن از مرحوم حضرت علامه مقدس اردبیلی رضوان الله تعالی علیه نقل کرده که علامه فرمود: در خزینه ی یکی از پادشاهان ( که علامه نخواسته اسم آن پادشاه را بگوید) کتابی دیدم که این حدیث را در آن کتاب با آب طلا نوشته بودند که یحیی برمکی گفت با جابربن عبدالله انصاری برای زیارت آقا سید الشهداء علیه السلام به کربلا رفتم ، شب نوزدهم ماه صفر بودکه به یک منزلی کربلا رسیدیم و در آنجا فرود آمدیم و منزل کردیم. همسرم خدیجه در آن سفر همراهم بود ،لهذا از برای او چادر و خیمه ای برپانمودیم و من با جابردر گوشه ای نشسته بودم و با هم گفتگوی فردا راکه وارد کربلا می شویم و به زیارت آقا ومولای خود حضرت سیدالشهداء علیه السلام فایز گردیم چه کنیم...در این صحبت ها بودیم که ناگهان صدای ناله و گریه ی همسرم را با صدای بلند شنیدم تا صدای او راشنیدم مضطربانه بسوی خیمه ی او دویدم خدیجه را سربرهنه و بر سینه کوبان و موپریشان مثل آدمهائی که مصیبتی به آنها وارد شده باشد دیدم، پریشان خاطرتر شدم سبب گریه را پرسیدم؟ گفت یحیی بنشین تا برایت بگویم، وقتی نشستم گفت: ای یحیی خواب بودم الان در عالم رویا حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها را دیدم که لباس سیاه پوشیده و موهایش پریشان بود و گریه و ناله کنان با چهارهزار حوریه وارد سرزمین کربلا شدند و چون چشم حضرت زهرا سلام اللّه علیها بر قبر فرزندش مظلوم کربلا افتاد خود را بر بالای قبر آن سرور انداخت و نوحه و گریه سرداد و از سوز دل می فرمود: ای نور دیده ی مادر ، ای فرزند برگزیده ی، مادر ای شهید بی مادر، ای غریب بی مادر، ای لب تشنه ی مادر ، فدای حلقوم بناحق بریده ات شوم، بعد از من این مردم بی وفا بر تو رحم نکردند و از جد بزرگوارت شرم ننمودند، ای فرزندم ترابا فرزندان و برادران و برادرزادگان و یاورانت لب تشنه مانند گوسفندان سربریدند ای عزیز گرامی بعد از تو فرزندان خردسالت را کی غمخواری نمود و خواهرانت را چه بر سرآمد ای فرزند بدن بی سرت را درمیان خاک و خون چگونه ببینم.
ای یحیی آن مظلومه پس از گریه و زاری بسیار، پیش کسوت حوریان طیبه نام داشت احضار نمود، و فرمود ای طیبه برو سر قبر پدر بزرگوارم حضرت رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم و بگو که فاطمه بر سر قبر فرزندش حسین آمده که فردا روز اربعین تعذیه داری و عزاداری کند وانتظار قدوم شما را میکشند به حوریه ی دیگر فرمود : برو نجف اشرف و پدر حسین آقا امیرالمومنین علیه السلام را خبردار کن چون آن حوریه ها رفتند باز بی بی عالم فاطمه زهرا سلام اللّه علیها خود را بر سر قبر فرزندش حسین علیه السلام انداخت و شروع به گریه و نوحه کرد که در این هنگام ناگهان مرد محاسن سفیدی بسرعت تمام آمد وبعد از آن یک بزرگوار دیگر رسید.
من از حوریه ای پرسیدم که آنها چه کسانی هستند، حوریه گفت آنکه اول آمد آقا رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم است و آن دیگری آقا امیرالمومنین علی علیه السلام است و آن سبز پوش حضرت امام حسن علیه السلام می باشد سپس دیدم که رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم تا پاره ی جگرش فاطمه زهرا سلام اللّه علیها رادید که خود را روی قبر فرزندش حسین علیه السلام انداخته و آن طور نوحه وزاری و بیقراری می کند فرمود: ای فاطمه این قدر گریه و زاری مکن زیرا که ساکنان ملاء اعلی را به گریه و نوحه و خروش آوردی.
حضرت زهرا سلام اللّه علیها از شدت پریشانی خاطر ملتفت کلام پدر بزرگوارخودنشد، پس حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و اله و سلم متوجه فرزندش امام حسن علیه السلام شد و فرمود ای فرزندم به مادرت بگو که از سر قبر برادرت برخیزد و کمتر گریه کند ، پس آن مظلوم و مهموم خدمت مادر آمد و فرمود: ای مادر منم فرزندت حسن که جگرم را پاره پاره کردند و ازگلویم بیرون آمد ای مادر دیگر بس است از روی قبر برادرم سر بردار آن بی بی عالم سر از قبر برداشت و در حالی که شیشه ی پر از آب در دست داشت . فرمود: ای فرزندم فدای جگر پاره پاره ات و حلوقم بناحق بریده ی برادرت شوم سپس آن شیشه را بدست امام حسن علیه السلام داد وفرمود: ای فرزندم این شیشه را نگهدار که آب چشم عزاداران برادرت را در آن جمع کرده ام در این وقت ارواح پیغمبران و رسولان ومومنان گروه گروه با هودجها حاضر شدند و من از حوریه ای پرسیدم که اینها چه کسانی هستند آن حوریه گفت آنهائی که جلو هستند ارواح پیغمبران و آنان که پشت سر آنها هستند ارواح مؤمنین است و آنها که د رهودجها هستندارواح زنان مومنه هستند که بخاطر کمک و یاری بی بی عالم فاطمه زهرا سلام اللّه علیها در عزاداری فرزندش حسین علیه السلام آمده اند سپس زنان از هودجها بیرون آمدند و در برابر بی بی زهرا سلام اللّه علیها ایستادند بر آن مظلومه سلام کردند و عزاداری و تعزیت گفتند وبر دور قبر آن مظلوم حلقه ی ماتم زدند و مشغول عزاداری شدند و من از خواب بیدار شدم.(۱)
دیده بریز اشک غم بهر عزای حسین فاطمه نوحه سراگشته برا ی حسین
به هر کجائی عزا شود برایش بپا بال ملایک شود فرش عزای حسین
آتش غم شعله ور مرا شود از جگر یادکنم هر کجا ز نینوای حسین
ناله کنم ها های گریه کنم زار زار بر بدن بی سرو بر شهدای حسین
ختم رسول مبین گفت به صوت حزین ای پدر و مادرم باد فدای حسین
نقل ازکتاب کرامات الحسینیه جلد ۲ صفحه 35
۱-دارالسلام صفحه 495